پله پله تا ملاقات شیطان
قصد دارم در این یادداشت به بحث و بررسی در مورد یک سوال که ذهن خیلی از افراد را به خودش مشغول کرده بپردازم و آن این است که
"چگونه ممکن است در یک نفر ظرف مدتی تغییری قابل توجه صورت می پذیرد؟!"
مثلا کسی که به صداقت شهرت دارد چگونه همه زندگیش با دروغ به هم می آمیزد؟!
یا کسی که تیپ رفتاریش بگونه ای قابل قبول است اما بعد از مدتی تغییرات زیادی در وی صورت می پذیرد؟!
بگذارید سوالم را شفاف تر بپرسم "آیا تغییرات زیاد در افراد یک شبه اتفاق می افتد؟" آیا می توان مانع از این تغییرات شد یا خیر؟
اما پاسخ:
تا کنون برایتان اتفاق افتاده که بعد از دو یا سه سال یکی از دوستان یا آشنایان قدیمی خود را ببیند؟ در این صورت حتما جملاتی از این دست روبرو می شوید "چقدر عوض شدی"، "قدر بزرگ شدی؟"، "چقدر پیر شدی؟"، "چقدر لاغر شدی"، "چقدر چاق شدی" یا از این سنخ جملات. و این در حالی است که شما تغییر خاصی را در خود احساس نمی کنید.
بگذارید یک مثال دیگر بزنم. اگر شما صبح تا شب را در روشنایی آفتاب مشغول به کار باشید هیچگاه تاریک شدن هوا برایتان تعجب آور نیست اما اگر ظهر بخوابید و وقتی بیدار شوید که هوا تاریک شده است تاریک شدن هوا برایتان تا حدی تعجب آور است. و یا مثلا شاید دیده باشید افرادی که بعد از چند سال که در خارج از کشور یا شهر شما سکونت داشته اند؛ وقتی به کشور یا شهرتان باز می گردند، اولین جمله ایشان همیشه این است "چقدر شهر عوض شده" اگر آن لحظه به ذهن خودتان مراجعه کنید متوجه خواهید شد که شما تغییر خاصی را درک نکرده اید.
مثال های زیادی از این دست را می توان مطرح کرد که به همین تعداد بسنده می کنم
ریشه همه این تناقض ها ضعف انسان در درک تغییرات تدریجی در محیط پیرامون اوست و این همان حربه ای است که شیطان از آن بهره می برد. به این معنا که وی برای منحرف نمودن یک نفر متقی هیچگاه به او را به انجام یک عمل خلاف بزرگ مثل اعمال خلاف اخلاق و عفت، آدم کشی یا ... تشویق نمی کند بلکه ابتدا او را با انجام گناهان کوچکتر به گذشتن از خطوط قرمز الهی عادت می دهد بعد آرام آرم او را به سمت گناهان بزرگ می خواند. یا فردی را که به حق الناس پایبند است را هیچ گاه به انجام اختلاس 3000 میلیاردی تشویق نمی کند بلکه مثلا اگر کارمند باشد ابتدا او را به تباه کردن وقت اداری یا اگر کاسب باشد با گرانفروشی و اهتکار و ... ترقیب می نماید و زمانی که گذشتن از خط قرمز حق الناس برای او عادی شد آرام آرام جرم او را افزایش می دهد. و به این ترتیب است که فرد متقی دیروز بعد از مدتی (شاید چند سال شاید هم کمتر) به راحتی و بدون عذاب وجدا دزدی می کند، دروغ می گوید، اعمال خلاف اخلاق انجام می دهد و ... و همه اینها برایش عادی جلوه می کند
این حربه شیطان در عرفان به تطور معروف است و عبارت است از انحراف تدریجی و پله پله به سمت عصیان و طغیان علیه فرامین خداوند پیش رفتن.
اما راه مقابله با این حربه بسیار ساده و در عین حال بسیار سخت است. کافیست همان گام اول را برندارید. کافیست برای خود استاندارد هایی (معقول و منطقی و مبتنی بر اسلام) را تعیین کنید و آنها پایبند بوده و تحت هیچ شرایطی از آنها کوتاه نیایید و عدول ننمایید. در این صورت دیگر هیچ گاه گذشتن از خطوط قرمز الهی برایتان عادی نمی شود و اگر روز گناهی کوچک از شما سرزد از انجام آن بسیار پشیمان خواهید شد
شنیده اید که می فرمایند به کوچکی گناه ننگر و به بزرگی پروردگاری که معصیت او را انجام داده ای دقت کن ...
شنیده اید که می فرمایند تکرار گناه صغیره آن گناه را به گناه کبیره تبدیل می کند ...
شنیده اید که بسیاری از علما و عرفا حتی از انجام مکروهات هم اجتناب می کردند ...
شنیده اید که می فرمایند انجام ندادن و ترک گناه ساده تر از توبه از آن است و توبه یعنی استغفار و قصد قلب برای عدم ارتکاب آن گناه ...
پی نوشته:
1- شنیده ام بزرگترین عذاب های خدا برای کسانی است که دیگران را به خیر یم خوانند و خود عامل نیستند. عاجزانه در خواست می کنم دعا کنید نویسنده این متن هم به انجام این موضوع اهتمام داشته باشد.
2- در اینجا و اینجا به بحث در مورد چادر ملی پرداخته بودیم برخی از دوستان فرموده بودند که چادر ملی در شرایط فعلی بد هم نیست، اگر به متن بالا به خوبی دقت کنید خواهید دید چادر ملی و پله های واسطی هستند که برای گذار از چادر به مانتو که بعد از مدتی (شاید چند نسل شاید هم چند سال) قطعا به بی حجابی منتهی می گردد.
3- انشا الله قصد دارم مطلب را در مورد دسته بندی خانواده های مذهبی و میزان تقید آنها به دین و شریعت بنویسم اگر شما هم مطلبی دارید خوشحال می شوم آن ها را بخوانم